من به دنبال خودم می گردم
من خودم گم شده ام
من از آغاز جهان گم شده ام
ز من گمشده آیا تو نشانی داری؟
تو خودت پیدایی ؟
هان ! نکند گم شده ای ؟
من که از روز ازل گم شده ام
تو اگر پیدایی
کمکم کن شاید
که نشانی یابم
ز خودم یا که ز تو
یادم آمد انگار
که به من می گفتند
پدرم آدم بود
مادرم ... هان ! آری ، مادرم حوا بود
تو بگو ای همزاد
ز خودت نام و نشانی داری؟
من که دیگر چیزی ز خودم یادم نیست
من ، تو ، آنها ، اینجا
همه سرگردانیم
ما همه حیرانیم
ما همه گم شده ایم
بهتر آن است که با یکدیگر
پی پیدا شدن خود باشیم
ما همه گم شده ایم
ما همه گم شده ایم.
18-11-1392